پنج تکنیک رسانه های غرب برای از بین بردن آثار نامه رهبر معظم انقلاب
وبلاگ letter4u در آخرین مطلب خود نوشت: روزنامه ها و رسانه های ماهواره ای و مجازی در غرب طی چند روز گذشته تمامی تلاش خود را برای بی اثر یا کم اثر کردن پیام مقام معظم رهبری بکار گرفته اند که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
۱ - استفاده از تکنیک بایکوت:
این رسانهها تلاش کردند تا با پر رنگ کردن موضوعاتی نظیر: بحران قیمت نفت ، بحث تحریمهای جدید علیه ایران ، اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی در سوریه و فضا سازی علیه حزب الله لبنان و… نامه ی امام خامنه ای را در فضای رسانهها کاملا بایکوت کنند.
۲ - تکنیک گزینش و تقطیع:
در این روش ، بخشهایی از خبر که مخالف با اهداف و رویکردهای آنان نباشد به صورت گزینشی انتخاب و منعکس می گردد
مثلا پایگاه بلومبرگ نوشته : آیتالله علی خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی ایران از جوانان در کشورهای غربی خواست اجازه ندهند حمله به دفتر نشریه ی فکاهی شارلی اردو و کشته شدن شماری از کارکنانش ، دیدگاه آنان را در باره اسلام تحت تاثیر قرار دهد.
۳ - تکنیک حذف :
در این روش کلیه قسمت های مهم و عمده و اساسی پیام حذف شده است ، مثلا قسمتی که رهبر معظم ، علت خطاب قرار ندادن سیاستمداران و دولتمردان غرب را در پیام خود مطرح کرده بودند حذف شده است.
۴ - تکنیک تحریف:
اصحاب رسانه ای غرب با توسل به این روش تلاش کردند به مخاطبان خود القاء کنند که رهبر ایران در گذشته به کرات بیان داشته اند که دشمنی ایران با دولت آمریکاست و نه مردم آمریکا.
۵ - تکنیک اهمیت زدایی :
رویکرد اصلی رسانه های غربی این روش بود که تلاش کردند تا هم از اهمیت پیام ، و هم از اهمیت خود مقام معظم رهبری بعنوان صاحب پیام کم کنند.
برخی از مطالب بکار گرفته شده در این روش:
شبکه ی بلومبرگ: آیتالله خامنهای اغلب نسبت به غربی ها خوش بینی نشان نمی دهد ، وی پارسال در آستانه ی مذاکرات هسته ای بر این باور بود که آمریکا پلید است.
نیویورک تایمز :
تا کنون ۱۲ پیام با عنوان “نامه برای شما ” از حساب کاربری رسمی آیتالله خامنهای فرستاده شده و این دست پیام ها کاملا عادی است.
بی بی سی ( احمد سلامتیان : من بعید میدانم که گفتار یک جانبه ی تمامیت طلبانه ی شخصی که خود را برتر از دیگران می داند ، از یک گوشه ی دنیا ، اثری داشته باشد.
پایگاه اینترنتی وتران تودی در مطلبی به قلم کوین برت : برخی از خوانندگان پیام آیت الله خامنهای ممکن است از این موضوع تعجب کنند که رهبر ایران خواستار آزادی اندیشه و عقیده شده است ، زیرا در غرب مذهب و آزادی اندیشه همواره با یکدیگر در تناقض قرار دارند و این دیدگاه غالب در مدارس و دانشگاه ها محسوب می شود.
بی بی سی فارسی:
واقعیت این است که برای دادن پیام به جوانان اروپا و آمریکا باید شناخت دقیق از ترکیب کلی این جوانان داشت …من فکر نمی کنم این پیام با توجه به عدم شناخت رهبری ایران از جوانان غربی تاثیری داشته باشد.
و….
اما جالب اینجاست که علیرغم بکار بردن همهی تکنیکها برای بی اثر یا کم اثر کردن پیام مقام معظم رهبری رسانه های غربی بالاخره مجبور به اعتراف نسبت به تاثیر بالای این پیام در غرب شدند
بعنوان مثال:
شبکه ی سی ان ان:
نامه ی رهبر ایران بعد از انتشار در شامگاه چهارشنبه، بلافاصله به سرعت در پایگاههای اینترنتی و شبکه های اجتماعی مورد توجه و باز نشر قرار گرفت و لایکهای زیادی را از سوی مخاطبان دریافت کرد.
هفته نامه ی معروف ویک آمریکایی:
رهبر ایران زمان را به خوبی تشخیص داده است ، وی درست تشخیص داده است که ارسال این نامه بعد از حملات پاریس کاملا ضروری بوده است.
اینها تنها گوشه های بسیار کوچکی از بازتاب و انعکاس این پیام بوده که ما را به یاد آیه ی سوره ی انفال می اندازد که :
و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی
متن پيام مقام معظم رهبري به جوانان اروپا و آمريکا: اسير اسلام هراسي رسانه ها نشويد
تهران / واحد مرکزی خبر / سیاسی 1393/11/01
آیت الله خامنه ای، مقام معظم رهبری در پیامی خطاب به جوانان اروپا و آمریکا از آنان خواستند درباره حقیقت اسلام تحقیق کنند و تسلیم هیاهو و جنجال های اسلام هراسی دولتمردان و رسانه های جهانی نشوند.
به گزارش مونیتورینگ اخبار خارجی واحد مرکزی خبر به نقل از سایت اطلاع رسانی ایشان؛ متن پیام مقام معظم رهبری خطاب به جوانان اروپا و آمریکا به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
برای جوانان شمال آمریکا و اروپا ؛
تحولات اخیر در فرانسه و نمونه های مشابه آن در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا واداشت تا به صورت مستقیم با شما درباره این تحولات سخن بگویم. خطاب من به شماست؛ (شما جوانان)، نه به این خاطر که من توجهی به والدین شما ندارم، بلکه به این خاطر که آینده ملت ها و کشورهایتان در دستان شما خواهد بود و افزون بر این می دانم که حس حقیقت جویی در قلب شما جوانان پویاتر و قوی تر است.
خطاب من متوجه سیاستمداران و دولتمردان شما هم نیست زیرا باور دارم که آنان خود خواسته راه سیاستمداری و راستی و حقیقت را جدا کرده اند.
می خواهم با شما درباره اسلام سخن بگویم؛ بخصوص چهره ای که برای شما از اسلام ارائه شده است. تلاش های بسیاری در دو دهه اخیر بخصوص از زمان فروپاشی اتحاد شوروی صورت گرفته است تا این دین بزرگ را در جایگاه دشمنی دهشتناک بنشانند. تحریک احساس ترس و نفرت و استفاده سوء استفاده از آن در کمال تاسف سابقه ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد.
در اینجا، من نمی خواهم به هراس های مختلفی که کشورهای غربی تا کنون تلقین کرده اند بپردازم. نگاهی گذرا به مطالعات حساس تاریخ معاصر می تواند شما را به این حقیقت برساند که دولت های غربی رفتاری به دور از صداقت و با دورویی با ملت ها و فرهنگ های دیگر داشته اند که از تاریخ نگاری های جدید حذف شده است.
تاریخ های آمریکا و اروپا شرمسار از برده داری، خجل از دوره استعماری و آزرده از سرکوب ملت های رنگین پوست و غیر مسیحی است. محققان و تاریخ دانان شما به شدت شرمنده خونریزی ها به نام مذهب بین کاتولیک ها و پروتستان ها یا به نام ملیت ها در دوران جنگ اول و دوم جهانی هستند. این رویکرد قابل ستایش است.
با ذکر بخشی از این فهرست بلند بالا، قصد بازخوانی تاریخ را ندارم، بلکه می خواهم از شما بخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی غربی ها بعد از چندین دهه بیدار شده است. چرا بازبینی وجدان عمومی برای زمان های دور اجرا می شود و برای مشکلات جاری نه؟ چرا این تلاش ها برای جلوگیری از بیداری عمومی درباره مشکلات عمده مانند برخورد با فرهنگ و تفکر اسلامی صورت می گیرد؟
شما به خوبی می دانید که تحقیر و ترویج نفرت و ترس واهی از «دیگران» مبنایی عمومی برای همه سود بران سرکوبگر است. حال، از شما می خواهم از خود بپرسید چرا سیاست قدیمی گسترش «هراس» و نفرت، اسلام و مسلمین را با حجمی بی سابقه هدف گرفته است. چرا ساختار قدرت در دنیا می خواهد اندیشه اسلامی به حاشیه رانده شود و همچنان پوشیده بماند؟ کدام مفهوم و ارزش های اسلامی باعث اخلال در پیشرفت ابرقدرت ها می شود و کدام منافع هستند که در سایه تحریف وجهه اسلام در امان می مانند؟
حال خواست اول من این است: درباره انگیزه های پشت پرده تخریب چهره اسلام تحقیق و مطالعه کنید.
خواست دوم من این است که در واکنش به سیلی از اقدامات صورت گرفته برای گمراه کردن و پیش قضاوت ها، تلاش کنید تا اطلاعاتی مستقیم و دست اول از این دین را به دست آورید. منطق صحیح مستلزم این است که شما درکی از طبیعت و جوهره آنچه که آنان شما را از آن می ترسانند و می خواهند از آن دوری گزینید، داشته باشید.
اصراری ندارم که شما قرائت من یا دیگر قرائت ها از اسلام را بپذیرید. چیزی که از شما می خواهم این است: اجازه ندهید این پویایی و حقیقت موثر در دنیای امروز با احساسات و پیش قضاوت ها در اختیار شما قرار بگیرد. به آنان اجازه ندهید که با دو رویی، تروریست های مزدورشان را به عنوان نمایندگان اسلام معرفی کنند.
اطلاعات مربوط به اسلام را از منابع اصلی و اولیه آن دریافت کنید. اطلاعات مربوط به اسلام را از قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن بگیرید. می خواهم از شما بخواهم که به صورت مستقیم، قرآن مسلمانان را قرائت کنید. آیا شما تا کنون آموزه های پیامبر اسلام (ص) و اصول انسانی ایشان را مطالعه کرده اید؟ آیا پیام اسلام را از منبعی غیر از رسانه های دریافت کرده اید؟
آیا تا کنون از خود پرسیده اید که چگونه و بر چه مبنایی ، ارزش های اسلام توانست بزرگترین تمدن علمی و فکری را در دنیا ایجاد کند و در طول قرن ها بزرگترین دانشمندان و متفکران را بپروراند؟
من از شما می خواهم اجازه ندهید تصویر سازی موهن و متعرضانه گردابی احساسی بین شما و واقعیت ایجاد کند و باعث شود احتمال داشتن یک قضاوت بی طرفانه از شما سلب گردد. امروز جوامع رسانه ای مرزهای جغرافیایی را در نوردیده اند. با این حال، اجازه ندهید که آنان شما را با مرزهای ذهنی و ساختگی احاطه کنند.
هر چند که کسی به تنهایی نمی تواند این خلاء های ایجاد شده را پر کند، هر کدام از شما می توانید پلی بین تفکرات و عدالت برای خلاء های ایجاد شده برای روشن کردن خود و اطرافیان خود استفاده کنید. هر چند این چالش بین اسلام و شما جوانان ناخواسته است، می تواند سوال هایی جدید در ذهن های کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش برای یافتن پاسخ به این سوال ها فرصتی مناسب برای یافتن حقیقت هایی تازه برای شما ایجاد می کند.
از این رو، فرصت را برای یافتن درکی صحیح و بی غرض از اسلام از دست ندهید تا با حس مسئولیت پذیری شما به سوی حقیقت، نسل آینده بتواند تاریخ این تعاملات بین اسلام و غرب را به صورتی وجدانی روشن تر و رنجش و خشمی کمتر بنگارد.
سید علی خامنه ای
بیست و یکم ژانویه دو هزار و پانزده
هجمه به رهبري گرانيگاه براندازي نرم علي عبدي؛ كارشناس ارشد انديشه سياسي
آماج طرح استراتژيك ولايت ستيزي
طرح استراتژيك ستيز با ولايت فقيه از سوي نظام سلطه، در 3 استراتژي كلي و با نيت 4 هدف اساسي تهيه شده است.
3 محور كلي اين طرح عبارت اند از:
1. استراتژي نفي شاخص ولايت فقيه؛
2. استراتژي نفي شخصيت ولي فقيه؛
3. استراتژي نفي شخص ولي فقيه.
هجمه به رهبر انقلاب، دايره ي گسترده اي از فعاليت هاي فكري، تئوريك، سياسي و جنگ نرم را بر محور ايجاد شبهه و مبارزه ي سياسي ـ فرهنگي با مفهوم و نظريه ي ولايت فقيه شامل مي شود؛ مبارزه ي گسترده اي كه در آن چهره هاي فراوان داخلي و خارجي، اعم از روشن فكر و حوزوي، ديده مي شوند و هدف اصلي شان طرد و بي اعتباري اين نظريه است. اين سياست تا فتنه ي 88 سياست اصلي غرب و نظام سلطه با انقلاب اسلامي بود.
استراتژي دوم ناظر بر نفي شخصيت و صلاحيت هاي فقهي، سياسي، فكري، فرهنگي و… آيت الله العظمي خامنه اي در امر ولايت و رهبري است. در اين سياست غرب تلاش مي نمايد تا شايستگي ها و صلاحيت هاي آشكار و پنهان ايشان را با به كارگيري جنگ نرم مورد خدشه قرار دهد و بي اعتبار سازد و در يك كلام هدف، كوبيدن شخصيت حقوقي ايشان (مقام ولايت فقيه) است.
استراتژي سوم اما ناظر بر برجستگي هاي فردي و شخصيت حقيقي ايشان است؛ از جمله برجستگي هاي اخلاقي، ادبي، حوزوي، علمي، خانوادگي و شخصي.
اين 3 محور از ايام فتنه ي 88 تا كنون در 4 جهت كلي آماج گذاري شده اند:
1. مشروعيت زدايي از اصل ولايت فقيه؛
2. مقبوليت زدايي از شخصيت حقوقي ولي فقيه؛
3. اعتبارزدايي از شخصيت حقيقي ولي فقيه؛
4. اعتمادزدايي نسبت به ولي فقيه.
گفتيم كه مشروعيت زدايي از اصل ولايت فقيه، به مثابه ي ركن اساسي انقلاب اسلامي و قانون اساسي، در طول 33 سال گذشته سياست ثابت نظام سلطه بوده است، اما از آنجا كه نظام سلطه و همراهان داخلي آن چنين پنداشته بودند كه توانسته اند در طول سال هاي پس از امام، رهبري انقلاب را به محاق ببرند، چندان نيازي به تخريب شخصيت حقيقي و حقوقي ايشان نمي ديدند. اولين زنگ خطر در فتنه ي 18 تير 78 برايشان به صدا درآمد. اين زنگ خطر در انتخابات 1384 و پيروزي گفتمان عدالت و خدمت برايشان تكرار شد و لذا تا سال 1388 و فتنه ي انتخاباتي بر آماج دوم تأكيد داشتند؛ يعني بدون پشتوانه نشان دادن رهبري انقلاب و مقبوليت زدايي از ايشان.
وجه تئوريك اين امر را سعيد حجاريان و ديگر ژورناليست هاي دوم خردادي بر عهده داشتند. حجاريان، با تكيه بر مدل مشروعيت سه وجهي رهبري، بر آن بود تا چنين وانمود كند كه رهبري انقلاب فاقد وجوه سنتي و انقلابي است و تنها بر نهادهاي نظامي تكيه دارد؛ امري كه خود او در اعترافات تلويزيوني اش به اشتباه بودن آن اذعان نمود.
اما اعتبارزدايي از شخصيت حقيقي آيت الله خامنه اي محور اساسي نظام سلطه در ايام فتنه ي 88 و پس از آن بوده است؛ آماجي كه بخش عمده ي جنگ نرم را به خود اختصاص مي دهد و البته با همراهي تام و تمام جبهه ي داخلي آنان و فتنه گران نيز مواجه شده است. براي نمونه، به منظور تخريب سلامت مالي و اقتصادي ايشان دروغ ارسال كانتينرهاي طلا توسط يكي از وابستگان نزديك ايشان جعل شد يا آنكه تمامي ماشين جنگ رواني دشمن كوشيد تا يكي از نزديكان ايشان را طراح آنچه دشمن به دروغ «كودتاي انتخاباتي» مي ناميد نشان دهد.
ادامه دارد…